خوش بگذره !
الان چند روزی نازنینم رو با خودم میارم محل کارم تو کتابخونه چون مهدش بعد از ظهرا زود تعطیل میکنه دخترم حسابی شیطونی میکنه ! وهمش باید مواظب باشم سر و صدا نکنه خدا رو شکر که الان به خاطر سال نو و ایام عید زیاد شلوغ نمیشه وگر نه خیلی بد میشد ! تو این سه ساعت بعد از ظهر من به اندازه یک ماه کار خسته میشم چون همش باید مواظبش باشم ، نازنینم دخترم فردا بعد از ظهر به امید خدا میریم مسافرت و تو عسل و فاطمه و لیلا و رها و نی نی کوچولوی توی راه رو خواهی دید وهمین طور عمه ها و دایی ها و خاله و مامان بزرگا و بابایی وخلاصه همه فامیل و ان شاءالله می بینیم و من بعد از برگشتن عکسای خودت و دختر عمو و دختر عمه ها و نی نی رو میذارم تو وبلاگت .دخترم بهت خوش بگذر...
نویسنده :
مامانی
10:52
مسافرت عید
چند روز دیگه نازنینم و میبریم مسافرت میخواهیم بریم دیدن خانواده هامون و همین طور نی نی کوچولویی که قراره دنیا بیاد ! دخترم این روزها خیلی شیطونتر شده قهر میکنه ! کلمه های زیادی رو تکرار میکنه و کنجکاوی بیشتری میکنه همچنین نسبت به من هم خیلی حساستر شده اصلا دوست نداره کسی غیر از خودش رو با من ببینه ! الان دخترم تو مهدکودکه و من هم سر کارم دلم براش خیلی تنگ شده مخصوصا بعد از چند روز تعطیلی که باهاش بودم .امیدوارم این مسافرت برای دخترم خوش بگذره و چیزای زیادی یاد بگیره ...
نویسنده :
مامانی
10:56
پایان سال 90
فردا آخرین روز از سال ١٣٩٠ هست و امسال عید رو ما اینجا دور از خانواده هامون هستیم و به امید خدا ٢٦ فروردین نازنینم صاحب یه دختر دایی میشه و ما برای دیدن کوچولو میریم تبریز ، امیدوارم که به سلامتی نی نی ما بیاد و دخترم صاحب یه همبازی بشه ، حالا که سال داره تموم میشه آرزوهای خوبی برای همه دارم مخصوصا دخترم نازنین زهرام دلم میخواد همیشه در پناه خداوند متعال سربلند زندگی بکند و همیشه زندگی سعادتنمدی را برایش از ایزد منان خواهانم امیدوارم سال پرخیر و برکتی برای همه باشه ان شا الله . ...
نویسنده :
مامانی
11:48
کابوس واکسن 5/1 سالگی
بالاخره واکسن 5/1 سالگی نازنینم رو زدیم ولی برخلاف وحشتی که من ازش داشتم و هرشب کابوسش رو می دیدم چیزی نبود واقعا مثل واکسن های دیگه اش بود خیلی عادی و معمولی یه تب ساده و دو روز مراقبت ازکودک همین ! خدا رو شکر به خیر گذشت . ...
نویسنده :
مامانی
11:32
واكسن يك سال و نيمگي
چهارشنبه 17 اسفند نازي من بايد واكسن 5/1 سالگي اش رو بزنه خيلي نگرانش هستم چون خودم هم شاغلم و در شهري دور از خانواده هامون هستيم خيلي استرس دارم اميدوارم كه بچه ام زياد اذيت نشه .
نویسنده :
مامانی
18:57
بدون عنوان
نازنین زهرا خانم ما دیگه الان حسابی بدو بدو می کنه و تا میتونه شیطون شده ! هر روز که می گذره بیشتر از روز قبل دوست داشتنی تر و شیرین تر میشه ، بعضی وقتها از کاراش تعجب می کنم و بعضی وقتها هم ذوق زده میشم ، دنیای بچه ها خیلی دوست داشتنی و قشنگه و همین باعث شیرینی زندگی ما بزرگترهاست . ...
نویسنده :
مامانی
19:19
بدون عنوان
امروز نازنین می خواد بره به مسافرت ،شاید عید فطر را بتونه پیش بابا بزرگ ومامان بزرگاش باشه .
نویسنده :
مامانی
12:27
ناناز
نازنین من دیگه کم کم داره بزرگ میشه اون داره ازبالا دوتا دندون در میاره یعنی دندوناش الان نصفه نیمه در اومدند ، کم کم می خواد خودش به تنهایی بایسته وبرای چند ثانیههم که وای میاسته خیلی ذوق زده میشه، اون با خنده های شیرینش شادی را برای ما به ارمغان آورده امیدوارم همیشه شاد زندگی کند. ...
نویسنده :
مامانی
14:56