مامان میکروبها چی میگن ؟!
نازنین زهرا یه دوست خیالی داره به اسم ( می می نی ) می می نی ( یه میمون کوچولوی شیطون ) شخصیت کتاب داستانهاییه که من از 6 ماهگی نازنین براش می خرم ، و تقریبا حضور دایمی تو خونه ما داره ! هر وقت که نازنین کاری رو که من ازش می خوام رو بخواد انجام بده سریع می می نی پیداش میشه و نازنین فورا میگه مامان می می نی چی میگه من مثلا دستام و شستم ! منم باید بگم آفرین دخترم می می نی میگه نازنین چطوری دستاش و شست من بلد نیستم ؟! اونوقت دخترگلم شروع میکنه به پز دادن که من بلدم فلان کار و بکنم و می می نی که به حرف مامانش گوش نمی ده ! خلاصه می می نی بعضی وقتها دشمن نازیه و بعضی وقتا هم دوست عزیزشه تازگیها هم از وقتی بهش سخت میگیرم که دستاش و به دهنش نزنه چون میکروبها میرن تو دهنش میکروبها تقریبا تمام وقت دشمن خونی نازنین شده اند!( البته بعد از کلی سوال در مورد اینکه میکروبها چه رنگیند؟ و خونه شون کجاست ؟ )! و می می نی بیچاره نجات پیدا کرده و تقریبا دوست عزیزش شده ! حالا دیگه هر کاری که میکنه میگه مامان میکروبها چی میگند ؟ و من بیچاره باید دقیقا بر عکس اون کاری رو که ازش می خوام و از زبان میکروبها بگم ! تا نازناز خانم ما برای اینکه لج اونها رو دربیاره سریع بره سراغ اون کار البته روش خوبیه برای من چون که حالا دیگه دختر نازم از لج میکروبها هم که شده سریع می ره دستشویی ! آخه میکروبها بهش میگن :نازنین نری دستشویی ها تو خونتون جیش کن ، فرشتون و کثیف کن !ودخترم سریع با عصبانیت داد میزنه : نه!!!!و می دوه به طرف دستشویی مسواکش رو زودتر میزنه ! آخه میکروبها بهش میگن : نازنین مسکواک نزنی ها ، بزار دندونات سیاه و کثیف باشند ! شیرش رو خوب می خوره تا قویتر شه آخه میکروبها بهش میگن : نازنین شیرت رو نخوری ها !تا ضعیف بمونی ما قویتر باشیم ! و خلاصه میکروبها فعلا همکار فعال من تو تربیت دخترم شده اند .