نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

نازنین زهرا

دختر که داشته باشی ....

  دختر که داشته باشی،  با خود تصور می کنی  پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای طلایی اش  -وقتی کمی بلند تر شوند-  و کیف عالم را می بری  از انعکاس تصویر خرگوشی بستن شان  دختر که داشته باشی،  خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی  که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده  به گوش انداخته اید  -همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود  و خنده ی از ته دل امانش را می برد-  دختر که داشته باشی  انتظار روزی را می کشی که با هم  بنشینید در حیاط خانه مادربزرگ  و گل های یاس سفید و زرد به رشته درآمده  گرانبهاترین ...
15 آذر 1392

سوالات نازنین زهرا

نازنینم این روزها کنجکاو شده ،دخترم دیگه بزرگ شده و مدام در حال سوال پرسیدنه  بعضی وقتها واقعا می مونم چی بهش جواب بدم که بتونه بفهمه    نازنین : مامان کی ما رو درست کرده ؟ من : خدا جون . نازنین : با چی ؟         من :  خدا جون به فرشته  مهربون   گفت برام یه ذره خاک بیار ، گل درست کنم ، می خوام گل بازی کنم  فرشته مهربون هم براش آورد ، اونوقت خدا جون هم دو تا آدم خوشکل درست کرد  بعد هم بهشون نی نی های زیادی داد و کم کم همه ما رو هم بدنیا اورد    نازنین : مامان چرا هی شب میشه هی روز میشه ؟ من :   برای اینکه ما بازی کنی...
11 آذر 1392

شعر خوندن نازی

  دخترم الان مشغول خواندن یک شعر هست که امروز تو مهد بهش یاد دادند : یک خانه داریم مانند گلدان گلهای خانه بابا و مامان من دوست دارم پروانه باشم فرزند خوب این خانه باشم دائم بگردم اینجا و آنجا دور و بر آن گلهای زیبا چند وقت پیش حدود یک ماه پیش تا حالا نازنین زهرا خانم ما همه اش این شعر و میخونه که به نظرم از برنامه های تلوزیون یاد گرفته  ویه قسمتی داره که ما سر ازش در نیاوردیم که بالاخره چیه  دخترم همه اش با خودش تکرار میکنه : بچه ها سلام  همه تون خوبید ...................... بله دماغا چاقه ................................................بله لبا خندونه ..............................................
9 آبان 1392

عکس تولد 3 سالگی

روز جمعه 15 شهریور  ما برای نازنین خانم تولد گرفتیم ، وقتی می خواستم عکسهاش رو تو کامپیوتر بریزم  همه شون ناگهان ناپدید شدند خیلی ناراحت شدم  وقتی علتش رو از عکاسی نزدیک محل کارم پرسیدم فهمیدم دوربینمون ویروسی شده   حتی با نرم افزار ریکاوری هم عکسها و فیلمهای دخترم برنگشتند بنابراین تصمیم گرفتم جمعه بعدیش یعنی 22 شهریور برای دخترم دوباره تولد بگیرم روز جمعه براش یه کیک درست کردم و یه جشن کوچولو به همراه داییش که خونه ما بود براش گرفتیم و اینم چند تا عکس از تولد دختر نازم ، تولدت مبارک عزیزم ...
12 مهر 1392

نماز خواندن نازی

دیشب که می خواستم نمازم رو بخونم  دخترم اومد پیشم و گفت مامان نماز منم بیار بخونم (منظورش به جانماز و مهر و تسبیحه  ) براش آوردم و گفتم  مامانی قل هو الله و که بلدی بخون بعد هم صلوات بفرست  گفت :باشه .نمازم که تموم شد گفت مامان من همشون رو خوندم گفتم آفرین دخترم    همه قل هو الله و خوندی ، صلوات هم دادی مامانی ؟ گفت آره همشون و خوندم .  گفتم کدوما رو ؟ گفت : همه آهنگها رو ، قل هو الله ، یه توپ دارم قلقلیه ، پاییزه و پاییزه  و . . .  و من و میگی اینطوری شده بودم    فرشته کوچولوی پاک من با تمام چیزهایی که بلد بوده نمازش رو خونده بود   وبعدش هم بهم گفت خوب مامان حالا به خ...
4 مهر 1392

تولدت مبارک گلم

     دفترچه ی خاطرات قلبم را سرشار از عشق و محبت کردی ، نازنینم ، زیباترین حضور گرم و همیشگی ات را هزاران هزار بار سپاس می گویم در شب زیبای میلادت تمام وجودم را که قلبی ست کوچک در قالب قابی از نگاه تقدیم چشمان زیبایت میکنم و با بوسه ای عاشقانه تولدت را تبریک می گویم آغاز بودنت مبارک     یکشنبه 17 شهریور تولد خانم گل ما بود سومین شمع رو هم نازگل ما فوت کرد بسلامتی  جمعه گذشته براش تولد گرفتیم بعدا عکساش رو میزارم تو وبلاگش ،عزیز دلم تولدت مبارک ان شا الله که 120 ساله بشی دخترم و همیشه با شادمانی و شادکامی زندگی کنی     ...
21 شهريور 1392

عشق خداوند

  فرزندم : به ياد داشته باش هر وقت دلتنگ شدي به آسمان نگاه كن . كسي هست كه عاشقانه تو را مي نگرد و منتظر توست . اشكهاي تو را پاك مي كند و دستهايت را صميمانه مي فشارد . تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت . و اگر باور داشته باشي مي بيني ستاره ها هم با تو حرف مي زنند . باور كن كه با او هرگز تنها نيستي. فقط كافيست عاشقانه به آسمان نگاه کنی.   ودعای همیشگی من برای تو عزیزم: دعا می کنم هیچ گاه چشمهای زیبایت را در انحصار قطره های اشک نبینم و تو برایم دعا کن که ابر چشمانم همیشه برای تو ببارد دعا می کنم لبانت را فقط در غنچه لبخند ببینم و تو برایم دعا کن که بی تو نخندم ...
3 مرداد 1392