نازنین گل من
روز جمعه گذشته یعنی ٦ اردیبهشت ٩٢ دخترم دچار استفراغ شد و با وجود اینکه بردیمش اورژانس بیمارستان و آمپول ب٦ بهش تزریق کردند بازهم بالا آوردنش ادامه داشت شب خیلی بدی بود من و باباش تاصبح بیداربودیم و مواظبش تا تب نکنه و بالا نیاره صبح که شد بردیمش پیش متخصص اطفال و آقای دکتر هم تشخیص دادند که باید بستریش بکنیم چون که دیروز به دارو جواب نداده و آب بدن بچه هم کم شده !خیلی خیلی وضع بدی داشتیم خلاصه بعد از کلی دنبال کارای بستری رفتن باباش ،بردیمش بخش اطفال و دختر نازنینم موقع زدن آمپول سرم تو دستش انقدر گریه کرد و مامانی مامانی گفت که دلم از جا کنده میشد وکلی گریه کردم واون چند دقیقه ای که بیرون در منتظر بودم بدترین لحظات عمرم بود ...
نویسنده :
مامانی
17:53